1-آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و رو به آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
2- این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که که با طب می گذرد (یعنی با شتدی و خوشحالی نه نزاع)
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آرپیاله را که شب میگذرد
3- قومی متفکرند اندر رّه دین
قومی متحیّرند در شک و یقین
میتزسم از آنکه بانگ آیذز کمین
کای بیخبران راه نه آنست و نه این