سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ارزش مرد به اندازه همت اوست و صدق او به مقدار جوانمردى‏اش و دلیرى او به میزان ننگى که از بدنامى دارد و پارسایى او به مقدار غیرتى که آرد . [نهج البلاغه]

تقدیم به ایرانیان طرفدار محبت و دوستی

گرانمایه جمشید فرزند اوبرآمد برآن تخت فرخ پدرکمر بست با فر شاهنشهیزمانه بر آسود از داوریجهان را فزوده بدو آبرویمنم گفت با فره​ی ایزدیبدان را ز بد دست کوته کنمنخست آلت جنگ را دست بردبه فر کیی نرم کرد آهناچو خفتان و تیغ و چو برگستوانبدین اندرون سال پنجاه رنجدگر پنجه اندیشه​ی جامه کردز کتان و ابریشم و موی قزبیاموختشان رشتن و تافتنچو شد بافته شستن و دوختنچو این کرده شد ساز دیگر نهادز هر انجمن پیشه​ور گرد کردگروهی که کاتوزیان خوانی​اشجدا کردشان از میان گروهبدان تا پرستش بود کارشانصفی بر دگر دست بنشاندندکجا شیر مردان جنگ آورندکزیشان بود تخت شاهی به جایبسودی سه دیگر گره را شناسبکارند و ورزند و خود بدروندز فرمان تن​آزاده و ژنده​پوشتن آزاد و آباد گیتی برویچه گفت آن سخن​گوی آزاده مردچهارم که خوانند اهتو خوشیکجا کارشان همگنان پیشه بود

 

 

کمر بست یکدل پر از پند اوبه رسم کیان بر سرش تاج زرجهان گشت سرتاسر او را رهیبه فرمان او دیو و مرغ و پریفروزان شده تخت شاهی بدویهمم شهریاری همم موبدیروان را سوی روشنی ره کنمدر نام جستن به گردان سپردچو خود و زره کرد و چون جو شناهمه کرد پیدا به روشن روانببرد و ازین چند بنهاد گنجکه پوشند هنگام ننگ و نبردقصب کرد پرمایه دیبا و خزبه تار اندرون پود را بافتنگرفتند ازو یکسر آموختنزمانه بدو شاد و او نیز شادبدین اندرون نیز پنجاه خوردبه رسم پرستندگان دانی​اشپرستنده را جایگه کرد کوهنوان پیش روشن جهاندارشانهمی نام نیساریان خواندندفروزنده​ی لشکر و کشورندوزیشان بود نام مردی به پایکجا نیست از کس بریشان سپاسبه گاه خورش سرزنش نشنوندز آواز پیغاره آسوده گوشبر آسوده از داور و گفتگویکه آزاده را کاهلی بنده کردهمان دست​ورزان اباسرکشیروانشان همیشه پراندیشه بود




002 ::: یکشنبه 86/4/3::: ساعت 6:9 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 37


بازدید دیروز: 4


کل بازدید :164729
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<