سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکیم نیست آنکه با کسی که از معاشرتش ناگزیر است پسندیده رفتار نمی کند، تا آن گاه که خداوند برایش راهی بگشاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تقدیم به ایرانیان طرفدار محبت و دوستی

مختصری از خاطرات شهید دکتر مصطفی چمران :

1-  ایشان در زمانی که در لبنان جنگ های چریکی با شیعیان لبنانی علیه اسرائیل انجام می دادند . در آن زمان فلسطینی ها مذاهب و عقاید گوناگونی داشتند و اگرچه با اسرائیل مخالف بودند بعضی از آنها با شیعیان نیز مخالفت می کردند . یکی از  روسای  گروهای کمونیستی آنها بسیار از شهید چمران به دلیل شیعه بودن او نفرت داشت و خواسته بودند سر ایشان را برای او آورند . این مطلب به گوش شهید چمران رسید و اوود شجاعانه بدون هیچ یار و سلاحی به مقرّ فرماندهی آن گروهک رفتند وقتی آنها ایشان را دیدند و پس از جستجو فهمیدند ایشان بدون هیچ سلاح ویاری به پیش دشمن خود آمده بسیار شگفت زده شدند و او را پیش رئیس خود بردند و رئیس او پس ار تعجب از ایشان پرسیدندبرای چه اینجا آمدی ؟ ایشان فرمودند :شما گفتی سر من را بیاورند خود من پیش شما آمدم و آن کمونیست بسیار از شجاعات شهید چمران تعجب و بعدها به گروه های اسلامی پیوست و هنوز از آن موضوع به عنوان خاطره ی فراموش نشدنی یاد می کند .

 

2-  ایشان نیز علاوه بر داشتن شجاعت بی نظیر روح لطیفی داشتند ازجمله آنکه برخی رزمندگان از ایشان به حضرت امام خمینی (قدس) گلایه کردهبودند که ایشان زیادی عرفانی هستند به خاطر اینکه مثلاً به خاطر اینکه رزمندگان گا های شقایق وحشی ا لگدمال نکنند راه آنان 3 کیلومتر دورتر کردند ویا اینکه اززدن یک تانک عراقی با خمپاره صرف نظر کردند بهخاطر اینکه آهویی بین خمپاره و تانکناگهان پدیدار شد. حضرت امام (ره) فرمودند بگویید شهید چمران تشریف بیاورند وقتی شهید چمران در محضر امام آمدند امام به ایشان گلایه برخی رزمندگان  فرمودند وگفتند آیا این حرف درست است ؟ ایشان باصلابت کامل پاسخ دادند آری مگر اشکا لی دارد آنگاه امام ایشان رادر بغل گرفته و بوسیدند و به ایشان افتخار کردند .   

به نقل از برادر شهید چمران    




002 ::: جمعه 86/4/1::: ساعت 4:13 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 38


بازدید دیروز: 4


کل بازدید :164730
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<