آن چه در این کتاب می خوانید داستان های شاهنامه است به نثر از آغاز تا پایان پیروزی کی کاوس بر شاه مازندران.
در سال 1336 برگزیده ای از داستان های شاهنامه را به این امید که موجب آشنائی بیشتر با اثر بلند پایه فردوسی شود به نثر در آوردم. خوانندگان به مهر درآن نظر کردند و چند بار بطبع رسید و در برخی دانشگاه های خارجی برای تدریس زبان فارسی بکار رفت. اما آن اثر کوتاه بود. برای تکمیل آن کتاب کنونی را آماده ساختم. در این کتاب ترتیب داستان ها همان است که در شاهنامه آمده. کوشیدم تا در شیوه گفتار از استاد طوسی پیروی کنم و چندان که بتوانم صور خیال وطنین سخن فردوسی را نگاهدارم. اما می دانم که این اثر جز سایه کمرنگی از شعر بلند شاهنامه نیست. اگر توفیقی برای آن امید داشته باشم این است که خوانندگان را به شاهکار فردوسی راهبر شود.
گاهی که شعر شاهنامه به آسانی در نثر می نشست و یا دریغ می دیدم که شعر فردوسی را به نثر خود بشکنم، چند بیتی از شاهنامه را در طی کلام آوردم و امیدم اینست که این خود ذوق سخن فردوسی را در کام خواننده بنشاند و شوق وی را برای خواندن شاهنامه برانگیزد.
امروز عده قابل توجهی از هموطنان عزیز ما که عموماً از افراد تحصیلکرده و علاقه مند به زبان و ادب فارسی هستند در خارج از ایران بسر می برند. این فاراد علاقه مندند که در سرزمین های بیگانه نیز ارتباط خود را با زبان فارسی و آثار جاودان ادبیات فارسی حفظ کنند. ایشان برای مطالعه شخصی و یا برای آشنا ساختن فرزندانشان با بزرگان ادب فارسی به کاتب نیازمندند. ولی چنان که می دانیم کتاب هایی از این گونه در اروپا و آمریکا هم بسیار کم است و هم بسیار گران.
بنیاد مطالعات ایران، در واشنگتن برای رفع نسبی این مشکل در صدد برآمده است برخی از آثار ادبی فارسی را که قبلاً در ایران به چاپ رسیده است، با اجازه مصححان آنها، درآمریکا تجدید طبع کند و بدون در نظر گرفتن سود آنها را در اختیار علاقه مندان قرار بدهد.
کتاب حاضر از جمله کتاب هایی است که بدین منظور از طرف بنیاد مطالعات ایران تجدید طبع گردیده است
نامه شاهان
فردوسی در آغاز شاهنامه چنین می گوید که از زمان های باستان در ایران کتابی بود پر از داستان های گوناگون که سرگذشت شاهان و دلاوران ایران را درآن گرد آورده بودند. پس از آنکه شاهنشاهی ایران بدست تازیان برافتاد این کتاب هم پراکنده شد. اما پاره های آنرا مؤبدان در گوشه و کنار نگاه می داشتند، تا آنکه یکی از بزرگان وآزادگان ایران که مردی دلیر و خردمند و بخشنده بود به جستجو افتاد تا تاریخ گذشته ایران را از روزگار نخست بیابد و آنچه را بر شاهان و خسروان ایران گذشته است در دفتر فراهم آورد. پس موبدان سالخورده را که ازتاریخ باستانی ایران آگاهی داشتند از هرگوشه و کناری نزد خود خواست و از تاریخ روزگاران کهن جویا شد: که شاهان ایران از دیرباز چگونه کشورداری کردند و آغاز و انجام هریک چه بود و بر ایران درین سالیان دراز چه گذشت.
موبدان تاریخ باستانی ایران را باز گفتند و آن بزرگ مرد از سخنان آنان کتابی نامدار فراهم آورد که بزرگ و کوچک برآن آفرین گفتند. آنهائی که خواندن می دانستند داستان های این کتاب را برای مردم می خواندند و دل آنان را به یاد شکوه گذشته ایران شاد می کردند. این کتاب در میان مردم گرامی شد.
دقیقی شاعر
آنگاه جوانی خوش طبع و گشاده زبان پیدا شد و به این اندیشه افتاد که این کتاب را به شعر درآورد. دوستان وی همه از این اندیشه شاد شدند. اما افسوس که این شاعر گرفتار برخی تندروی های جوانی بود و به عاقبت آن دچار شد و در جوانی بدست بنده خود کشته شد و نظم کردن «نامه شاهان» ناتمام ماند. من وقتی از کار این شاعر نومید شدم بدلم افتاد که همّت کنم و نامه شاهان را فراهم بیاورم و خود آنرا در قالب شعر بریزم. پس در طلب آن برآمدم و از هرکسی جویا شدم. از گردش روزگار می ترسیدم؛ می ترسیدم عمرم وفا نکند و کار بدیگری بیفتد. از طرفی زر و مال من چندان نبود که بپاید و سال ها عهده دار من و کوشش من باشد. این گونه کوشش ها و رنج ها هم خریدار نداشت. سراسر کشور را جنگ و کشمکش فراگرفته بود و کار بر پژوهندگان و هنرمندان سخت بود و کسی قدر سخن را نمی دانست و حال آنکه در جهان چه چیزی بهتر از سخن نیکوست؟ مگر نه آنست که پیغمبر مردم را با سخن به خدا رهبری کرد؟
مدتی در این اندیشه بودم ولی آشکار نمی کردم. زیرا کسی که درین مقصود یار من باشد نمی یافتم. تا آنکه دوست مهربان و یکرنگی که در یکی از شهرها داشتم مرا دل داد و گفت «قصد تو قصد شایسته ایست. من نامه شاهان را نزد تو می آورم. تو جوانی و خوش طبع و والاسخن، چه بهتر که به چنین کار گرانمایه ای دست بزنی و با شعر کردن نامه شاهان برای خود خوشنامی و سرفرازی حاصل کنی.»
به سخنان او دلگرم شدم و وقتی نامه شاهان را نزد من آورد از دیدن آن جان تاریکم افروخته شد و به سرودن آن دست بردم.
دوست جوانمرد
بخت هم مدد کرد و یکی از بزرگان به یاری من برخاست. این بزرگمرد که نژادش به آزادگان قدیم می رسید جوانی خردمند و بیدار و روشن روان بود. زبانی نرم و پاکیزه داشت و فروتن و پرآزرم بود. به من گفت «بگو تا هرچه بخواهی فراهم کنم. از هرچه از دست من برآید کوتاهی نخواهم کرد. خواهم کوشید تا نیازی به هیچکس پیدا نکنی و یکسره در اندیشه سخن خود باشی.»
این نیکمرد نامدار با نیکوئی و بخشش خود مرا از زمین به آسمان رساند. مرا مانند تازه سیبی که از آسیب باد نگه دارند نگاهداری و حمایت می کرد. از جوانمردی و بخشندگی دنیا در دیده اش خوار بود و زر و خاک در چشمش یکسان می نمود.
افسوس که ناگهان ریشه عمر این رادمرد کنده شد وچون سروی که تندباد از جا بکند به خاک افتاد و بدست ستمگران مردم کش ناپدید شد. دریغ از آن برزوبالای شاهانه اش!
پس از مرگ او روانم لرزان شد و نومیدی در دلم رخنه کرد. تا آنکه یک روز به یاد پندی از این رادمرد افتادم که می گفت «این کتاب شهریاران است. اگر آنرا بنظم آوردی به شهریاری بسپار.» از بیاد آوردن این گفتار دلم آرامشی یافت و روانم شاد شد. با خود گفتم که بخت خفته ام بیدار شد و زمان سخن گفتن آمد و روزگار کهنه نو شد.
رؤیای فردوسی
یک شب درهمین اندیشه به خواب رفتم. در خواب دیدم که شمع رخشنده ای از میان آب برآمد و روی گیتی را که چون لاجورد تیره بود چون یاقوت زرد روشن کرد. در و دشت درین نور مثل دیبا بود. آنگاه تخت پیروزه ای پیدا شد که شهریاری تاج بر سر چون ماه درخشان برآن نشسته بود. سپاهش تا دو میل صف بسته بودند و بردست چپش هفتصد ژنده پیل ایستاده و وزیری پاک نهاد در پیش شاه به خدمت کمر بسته بود. من از دیدن شاه و سپاهیان و ژنده پیلان خیره شدم و از نامداران درگاه پرسیدم که آنکه چون ماه برتخت نشسته است کیست؟ گفتند (محمود جهاندار است که ایران و توران در فرمان اوست و از کشمیر تا دریای چین مردم ثناگوی اویند. تو نیز که سخن سرائی آفرین گوی او باش.»
بیدار شدم و از جا جستم و زمانی دراز درآن شب تیره بیدار بودم. با خود گفتم این خواب را باید پاسخ بگویم. پس بنام فرخنده شهریار، محمود غزنوی، بنظم شاهنامه دست بردم.
کیومرث و سیامک
درآغاز مردم از فرهنگ و تمدن بهره ای نداشتند و پراکنده می زیستند. نخستین کسی که بر مردم سرور شد و آئین پادشاهی آورد کیومرث بود. نخستین روز بهار که آغاز جوان شدن گیتی بود برتخت نشست. درآن روزگار زندگی ساده و بی پیرایه بود. مردم جامه را نمی شناختند و خورش های گوناگون را نمی دانستند. کیومرث درکوه خانه داشت و خود و کسانش پوست پلنگ برتن می کردند. اما کیومرث فرّ ایزدی و نیروی بسیار داشت و مردمان و جانوران همه فرمانبردار او بودند و او راهنما و آموزنده مردم بود.
مایه شادی و خوشدلی کیومرث فرزندی بود خوبروی و هنرمند و نامجو بنام سیامک. کیومرث به مهر این فرزند سخت پای بند بود و بیم جدائیش او را نگران می کرد. روزگاری گذشت و سیامک بالید و بزرگ شد و شهریاری کیومرث به وی نیرو گرفت.
ستیز اهریمن
همه دوستدار سیامک بودند جز یک تن و آن اهریمن بداندیش بود که با این جهان و مردم آن دشمنی داشت و با خوبی های عالم ستیزه می کرد. اما از ترس بدخواهی خود را آشکار نمی ساخت. از جوانی و فروزندگی و شکوه سیامک رشگ براهریمن چیره شد و در اندیشه آزار افتاد. اهریمن بچه ای بدخواه و بی باک چون گرگ داشت. سپاهی برای وی فراهم کرد و او را به نیرنگ بنام هواخواه و دوستدار نزد کیومرث فرستاد. رشگ در دل دیوزاده می جوشید و جهان از نیکبختی سیامک پیش چشمش سیاه بود. زبان به بدگوئی گشاد و اندیشه خود را با این و آن در میان گذاشت. اما کیومرث آگاه نبود و نمی دانست چنین بدخواهی بر درگاه خود دارد.
سروش که پیک هرمزد، خدای بزرگ، بود برکیومرث ظاهر شد و دشمنی فرزند اهریمن و قصدی را که به جان سیامک داشت برکیومرث آشکار کرد.
چون سیامک از بداندیشی دیو پلید آگاه شد برآشفت و سپاه را گرد آورد و پوست پلنگ را جوشن خود کرد و به نبرد دیوزاده رفت. هنگامی که دو سپاه در برابر یکدیگر ایستادند سیامک که دلیر و آزاده بود خواستار جنگ تن بتن شد. پس برهنه گردید و با دیوزاده درآویخت. دیوزاده نیرنگ زد و وارونه چنگ انداخت و به قامت سیامک شکست آورد:
فگند آن تن شاه بچه بخاک
بچنگال کردش جگرگاه چاک
سیامک بدستچنان زشت دیو
تبهگشتوماندانجمن بیخدیو
چون به کیومرث خبر رسید که سیامک بدست دیوزاده کشته گردید گیتی از غم بر او تیره شد. از تخت فرود آمد و زاری سر داد. از سپاه خروش برآمد و دد و دام و مرغان همه گرد آمدند و زار و گریان بسوی کوه رفتند. یکسال مردم در کوه به سوگواری نشستند، تا آنکه سروش خجسته از کردگار پیام آورد که «کیومرث، بیش ازین مخروش و بخود بازآ. هنگام آنست که سپاه فراهم کنی و گرد از آن دیو بدخواه برآوری و روی زمین را از آن ناپاک پاک کنی.» کیومرث سر بسوی آسمان کرد و خداوند را آفرین خواند و اشک از مژگان پاک کرد. آنگاه به کین سیامک کمر بست.
کین خواهی هوشنگ
سیامک فرزندی با فرهنگ به نام هوشنگ داشت که یادگار پدر بود و کیومرث او را بسیار گرامی می داشت. چون هنگام کین خواهی رسید کیومرث هوشنگ را پیش خود خواند و او را از آنچه گذشته بود و ستمی که بر سیامک رفته بود آگاه کرد و گفت «من اکنون سپاهی گران فراهم می کنم و به کین خواهی فرزندم سیامک کمر می بندم. اما باید که تو پیشرو سپاه باشی، چه تو جوانی و من سالخورده ام. سالار سپاه تو باش.» آنگاه سپاهی گران فراهم کرد. همه دد و دام از شیر و ببر و پلنگ وگرگ و هم چنین مرغان و پریان درین کین خواهی به سپاه وی پیوستند. اهریمن نیز با سپاه خود در رسید. دیوزاده بیمناک و هراسنده خاک در آسمان می پراگند و می آمد. دو سپاه بهم در افتادند. دد و دام نیرو کردند و دیوان اهریمنی را به ستوه آوردند. آنگاه هوشنگ دلیر چون شیر چنگ انداخت و جهان را بر فرزند اهریمن تار کرد و تنش را به بند کشید و سر از تنش جدا ساخت و پیکر او را خوار بر زمین انداخت.
چون کین سیامک گرفته شد روزگار کیومرث هم بسر آمد و پس از سی سال پادشاهی درگذشت.
طهمورث دیو بند
هوشنگ پس از آن سال ها به فرمان یزدان پادشاهی کرد و درآبادانی جهان و آسایش مردمان کوشید و روی گیتی را پر از داد و راستی کرد. اما هوشنگ نیز سرانجام زمانش فرا رسید و جهان را بدرود گفت و فرزند هوشمندش طهمورث بجای او به تخت شاهی نشست.
اهریمن بدسرشت با آنکه چندبار شکست خورده بود دست از بداندیشی و بدکاری برنمی داشت. همواره در پی آن بود که این جهان را که آفریده یزدان بود به زشتی و ناپاکی بیالاید و مردمان را در رنج بیفگند و آسایش و شادی آنان را تباه کند و گیاه و جانور را دچار آفت سازد و دروغ و ستم را در جهان پراگنده کند.
طهمورث در اندیشه چاره افتاد و کار اهریمن را با دستور خود «شیداسب» که راهنمائی آگاه دل و نیکخواه و یزدان پرست بود در میان نهاد. شیداسب گفت کار آن ناپاک را با افسون چاره باید کرد. طهمورث چنین کرد و با افسونی نیرومند سالار دیوان را پست و ناتوان کرد و فرمانبردار ساخت. آنگاه چنانکه برچارپا می نشینند بر وی سوار شد و به سیر و سفر درجهان پرداخت. دیوان و یاران اهریمن که در فرمان طهمورث بودندچون زبونی و افتادگی سالار خود را دیدند برآشفتند و از فرمان طهمورث گردن کشیدند و فراهم آمدند و آشوب بپا کردند. طهمورث که از کار دیوان آگاه شد بهم برآمد و گرز گران را برگردن گرفت و کمر به جنگ دیوان بست. دیوان و جادوان نیز از سوی دیگر آماده نبرد شدند و فریاد به آسمان برآوردند و دود و دمه به پا کردند. طهمورث دل آگاه باز از افسون یاری خواست: دو سوم از سپاه اهریمن را به افسون بست و یک سوم دیگر را به گرز گران شکست و برزمین افکند. دیوان چون شکست و خواری خود را دیدند زنهار خواستند که «مارا مکش و جان ما را برما ببخش تا ما نیز هنری نو بتو بیاموزیم.» طهمورث دیوان را زنهار داد و آنان نیز در فرمان او درآمدند و رمز نوشتن را به وی آشکار کردند و نزدیک سی گونه خط از پارسی و رومی و تازی و پهلوی و سغدی و چینی به وی آموختند.
طهمورث نیز پس از سالیانی چند درگذشت و پادشاهی جهان را به فرزندفرهمند و خوب چهره اش جمشید باز گذاشت.
مدارهای دیجیتال بلااستثناء با آی سی ها ساخته می شوند . گیت های آی سی دیجیتال نه تنها بر اساس عمل منطقی شان بلکه با توجه به خانواده ای از مدارهای منطقی که به آنها تعلق دارند نیز دسته بندی می شوند .
هر خانواده منطقی دارای مدار الکترونیکی پایه مختص به خود بوده و سایر توابع و مدارات پیچیده دیجیتال با استفاده از آنها ساخته می شوند. مدار پایه در هر خانواده ، گیت NAND یا NOR است . قطعات الکترونیک به کار رفته در ساختمان مدارات پایه معمولأ جهت نام گذاری خانواده منطقی بکار می روند . انواع متفاوتی از خانواده های آیسی های دیجیتال در بازار موجودند که مشهورترین آنها در زیر لیست شده اند:
Trar sistor-transistor logic : TTL
ECL : Emitter-coupled logic
MOS : Metal-oxide semiconductor
CMOS : Complementary metal-oxide semiconductor
TTL که امروزه متداول ترین خانواده می باشد بطور گسترده ای در تولید انواع توابع دیجیتال بکار گرفته شده است .
ECL در سیستم هاییکه نیاز به سرعت بالا دارند بکار می روند.
MOS و IIL در مدارهایی که مستلزم چگالی قطعه بالایی هستند و CMOS در مواقعی که توان مصرفی سیستم پایین باشد مورد استفاده می شود .
چون ساخت ترانزیستور در خانواده MOS و IIL دارای چگالی بالایی است لذا این دو خانواده اغلب در توابع LSI بکار می روند . سه خانواده دیگر ،TTL ،ECL ، CMOSدارای قطعات LSI بوده و همچنین تعداد زیادی از قطعات MSIو SSI نیز از آنها استفاده می شوند. قطعات SSI عبارتند از تعداد قلیلی گیت ها یا مدارات فلیپ فلاپ در یک بسته آی سی .
محدودیت در تعداد مدارهای قطعات SSI در حقیقت تعداد پایه های بسته بندی است . مثلأ یک بسته چهارده پایه تنها می تواند چهار گیت دو ورودی را در خود جای دهد زیرا هر گیت نیاز به سه پایه دارد که دو تای آنها متعلق به ورودی و سومی متعلق به خروجی است . جمع این پایه ها برای چهار گیت دوازده خواهد بود . و دو پایه باقی مانده ، مورد نیاز تغذیه مدار می باشند .
آی سی های TTL معمولأ با سری شماره های 5400 و 7400 شناخته می شوند . نوع اول محدوده گرمایی گسترده تری در عمل دارند و برای صنایع نظامی مناسبند ، و گروه دوم دارای محدوده گرمایی کمتری بوده ودر صنعت بکار می روند . سری 7400 بدان معنی است که بسته بندی ها با اعداد 7400 ،4701 و 7402 شماره گذاری می شوند . برخی از سازندگان ، TTL ها را با شماره های متفاوت دیگری مانند سری 9000 و 8000 در دسترس قرار می دهند .
هنگامیکه پتانسیل الکتریکی دو سر دیود را در جهت معکوس افزایش دهیم در ولتاژ خاصی پدیده شکست اتفاق می افتد، بد ین معنی که با افزایش بیشتر ولتاژ ، جریان بطور سریع و ناگهانی افزایش خواهد داشت. دیود های زنر یا شکست دیود هایی هستند که در این ناحیه یعنی ناحیه شکست کار میکنند و ظرفیت حرارتی آنها طوری است که قادر به تحمل محدود جریانمعینی در حالت شکست می باشند، برای توجیه فیزیکی پدیده شکست دو نوع مکانیسم وجود دارد.
مکانیسم اول در ولتاژهای کمتر از 6 ولت برای دیودهایی که غلظت حامل ها در آن زیاد است اتفاق می افتد و به پدیده شکست زنر مشهور است. در این نوع دیود ها به علت زیاد بودن غلظت ناخالصی ها در دو قسمت p و n ، عرض منطقه ی بار فضای پیوند باریک بوده و در نتیجه با قرار دادن یک اختلاف پتانسیل v بر روی دیود (پتانسیل معکوس) ، میدان الکتریکی زیادی در منطقه ی پیوند ایجاد می شود.
با افزایش پتانسیل v به حدی می رسیمکه نیروی حاصل از میدان الکتریکی ، یکی از پیوند های کووالانسی را می شکند. با افزایش بیشتر پتانسیل دو سر دیود از انجایی که انرژی یا نیروهای پیوند کووالانسی باند ظرفیت در کریستال نیمه هادی تقریبأ مساوی صفر است ، پتانسیل تغییر چندانی نکرده ، بلکه تعداد بیشتری از پیوندهای ظرفیتی شکسته شده و جریان دیود افزایش می یابد.
آزمایش نشان میدهد که ضریب حرارتی ولتاژ شکست برای این نوع دیود منفی است ، یعنی با افزایش درجه حرارت ولتاژ شکست کاهش می یا بد. بنابر این دیود با ولتاژ کمتری به حالت شکست می رود (انرژی باند غدغن برای سیلیکن و ژرمانیم در درجه حرارت صفر مطلق بترتیب 1.21 و0.785 الکترون_ولت است، و در درجه حرارت 300 درجه کلوین این انرژی برای سیلیکن ev 1.1و برای ژرمانیم ev0.72 خواهد بود). ثابت می شود که می دان الکتریکی لازم برای ایجاد پدیده زنر در حدود 2*10است.
این مقدار برای دیود هایی که در آنها غلظت حامل ها خیلی زیاد است در ولتاژهای کمتر از 6 ولت ایجاد می شود . برای دیودهایی که دارای غلظت حاملهای کمتری هستند ولتاژ شکست زنر بالاتر بوده و پدیده ی دیگری بنام شکست بهمنی در آنها اتفاق می افتد (قبل از شکست زنر) که ذیلأ به بررسی آن می پردازیم.
مکانیسم دیگری که برای پدیده شکست ذکر می شود ، مکانیسم شکست بهمنی است. این مکانیسم در مورد دیودهایی که ولتاژ شکست آنها بیشتر از 6 ولت است صادق می باشد . در این دیود ها به علت کم بودن غلظت ناخالصی ، عرض منطقه ی بار فضا زیاد بوده و میدان الکتریکی کافی برای شکستن پیوندهای کووالانسی بوجود نمی آید ، بلکه حاملهای اقلیتی که بواسطه انرژی حرارتی آزاد می شود ، در اثر میدان الکتریکی شتاب گرفته و انرژی جنبشی کافی بدست آورده و در بار فضا با یون های کریستال برخورد کرده و در نتیجه پیوندهای کووالانسی را می شکنند . با شکستن هر پیوند حاملهای ایجاد شده که خود باعث شکستن پیوند های بیشتر می شوند .
بدین ترتیب پیوندها بطور تصاعدی یا زنجیری و یا بصورت پدیده ی بهمنی شکسته می شوند و این باعث می شود که ولتاژ دو سر دیود تقریبأ ثابت مانده و جریان آن افزایش یافته و بواسطه ی مدار خارجی محدود می شود . چنین دیود هایی دارای ضریب درجه ی حرارتی مثبت هستند . زیرا با افزایش درجه ی حرارت اتمهای متشکله کریستال به ارتعاش در آورده ، در نتیجه احتمال برخورد حاملهای اقلیت با یونها ، بهنگام عبور از منطقه بار فضا زیادتر می گردد . به علت زیاد شدن برخوردها احتمال اینکه انرژی جنبشی حفره یا الکترون بین دو برخورد متوالی بمقدار لازم برای شکست پیوند برسد کمتر شده و در نتیجه ولتاژ شکست افزایش می یابد.
سر قبر شخصی نوشته شده بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدم بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک من در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم
ستاد مرکزی مبازره با قاچاق کالا و ارز در پی اظهار نظر عضو هیات مدیره اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی درباره وضعیت بنزین در کشور توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش ایسنا متن توضیحات این ستاد به شرح زیر است:
« یکی از مهمترین معضلات و چالشهای کشورهای در حال توسعه فساد مالی ناشی از اقتصاد زیرزمینی و مصداق بارز آن قاچاق است. کشور ما نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه، اخیرا با نوع جدیدی از قاچاق کالا در حوزه فرآوردههای سوختی مواجه شده، خطرات ناشی از قاچاق بیرویه این فرآورده نفتی ضمن تهدید اقتصاد ملی و ایجاد بحران در نظامهای اجتماعی، مالی زمینه بروز خطرات امنیتی را نیز فراهم کرده است.
اختلاف بسیار زیاد قیمت سوخت ایران با آنسوی مرزها ناشی از پرداخت یارانههای ملی به فرآورده های نفتی و بحران سوخت در کشورهای همسایه موجب شده قاچاق مواد سوختی بیشترین آمار کالاهای قاچاق از داخل به خارج از کشور را به خود اختصاص دهد. براساس آمارهای غیررسمی، روزانه بیش از پنج میلیون لیتر سوخت از کشور به صورت غیرقانونی قاچاق و بخش اعظمی از نیاز کشورهای عراق، افغانستان و پاکستان از مرزهای آذربایجان غربی کردستان، خراسان، سیستان و بلوچستان و ... تامین میشود.
افزایش فزاینده قاچاق سوخت از مرزهای کشور که یکی از دلایل آن تفاوت فاحش قیمت سوخت در ایران با کشورهای همجوار است، علاوه بر ضربات شدیدی که قاچاق این مواد سوختی بر پیکره اقتصاد منطقه و کشور وارد میسازد زمینه ساز ایجاد یک بحران کاذب و خطرات ناشی از آن است.
واقعیت امر این است که عمده مشکلات موجود در ساختار اداری شفاف نبودن مسوولیتهای دستگاهها، سازمانها و نهادهای مرتبط است و در موارد مشخص هم برخی مسوولان سعی دارند فعالیت و نوع عملکرد دستگاه متبوع خود را بی عیب و نقص نشان دهند.
چالشهای فراروی موجود دربحث مروبط به بحران سوخت میطلبد تا با نگاه جامع و ملی درصدد حل آن برآییم و از خروج فرآوردههای نفتی و انتقال غیرمجاز آن به سایر مبادی خارج از شبکههای تعریف شده قانونی و توزیع و نهایتا قاچاق آن به کشورهای همسایه جلوگیری کنیم.
مسوولان وزارت نفت آمار قاچاق بنزین را در روز حداقل پنج میلیون لیتر (گازوئیل و نفت سفید حساب دیگری دارد) و بنا به نوشته مطبوعات برخی از مقامهای نیروی انتظامی این رقم را تا حدود ١٠ میلیون لیتر برآورده کردهاند. اگرچه ارقام واقعی باید بیشتر از این رقم باشد (در سال ٨٥)
بنا بر اعلام وزارت نفت مصرف روزانه بنزین در کشور ٧٠ میلیون لیتر است (٤٠ میلیون تولید داخل و ٣٠ میلیون بنزین وارداتی) از طرفی طبق آمار اعلام شده روزنامههای کشور خودروهای سراسر کشور هفت میلیون دستگاه (سه میلیون در تهران و چهار میلیون در سطح کشور) است. این در حالی است که در کشور آلمان ٤٥ میلیون خودرو، ٧٢ میلیون لیتر. در کانادا ١٧ میلیون خودرو، ١٣ میلیون لیتر و در آمریکا ١٢٥ میلیون خودرو، ١٣٠ میلیون لیتر بنزین مصرف میکنند. نتیجهای که از مقایسه ارقام ذکر شده بدست میآید این است که میانگین مصرف روزانه هر خودرو ١٠ لیتر در روز است.
آیا این ارقام قابل قبول است؟ پرواضح است که بیشترین مصرف بنزین متعلق به خودروهای موجود در تهران است (با توجه به ترافیک سنگین و دوری مسافتها) اما غیر از تاکسی و مسافرکشیهای شخصی کدامیک از دارندگان خودرو روزانه ١٠ لیتر بنزین مصرف میکنند (شهرستانها و شهرهای کشور که حسابی دیگر دارند) گفته میشود که طبق آمار بدست آمده در سطح تهران در چند ماه قبل آمار مصرف روزانه بنزین ٥/١٠ الی ١١ میلیون لیتر بوده است. یعنی میانگین مصرف بنزین هر خودرو در تهران ٥/٣ لیتر در روز و اگر میزان مصرف خودروها در تعطیلات و سفرها ٥٤٠ لیتر در سال (یعنی روزی ٥/١ لیتر) در نظر گرفته شود. (که البته خارج از شهر تهران خودروها بنزین را تهیه میکنند) میانگین مصرف هر خودرو در تهران پنج لیتر در روز خواهد بود و اگر بپذیریم که چهار میلیون خودرو خارج از شهر تهران هم (شهرستانها و حتی شهرهای کوچک) روزانه پنج لیتر مصرف میکنند میانگین مصرف روزانه هفت میلیون خودرو در روز ٣٥ میلیون لیتر خواهد بود که در نتیجه باز هم ٣٥ میلیون لیتر بنزین اضافه بر مصرف وجود خواهد داشت.
سوال اساسی این است که این میزان بنزین چه میشود حتی اگر در محاسبات صورت گرفته تا سطح ١٠ میلیون لیتر مصرف روزانه اشتباهی صورت گرفته باشد (یعنی میانگین مصرف سوخت هر خودرو روزانه در سطح کشور ٤٣/٦ لیتر بنزین میشود) و پنج مییون لیتر بنزین مصرف سوختی به اشکال دیگر غیر از مصرف خودروها استفاده شوند باز هم روزانه ٢٠ میلیون لیتر بنزین در کشور اضافه خواهد آمد که مشخص نیست این میزان بنزین در کشور چه میشود. چگونه قاچاق میشود به کجا قاچاق میشود و آیا اصلا وارد کشور میشود یا خیر؟ در مورد چگونگی قاچاق این میزان بنزین نیز باید توجه داشت که اگر قرار باشد در گالنهای ٢٠ لیتری از کشور قاچاق شود باید روزانه یک میلیون گالن ٢٠ لیتری به دور از چشم مقامهای انتظامی و نظامی از کشور قاچاق شود و اگر قرار باشد که این مقدار بنزین در بشکههای ٢٠٠ لیتری از کشور قاچاق شود روزانه باید ١٠٠ هزار بشکه حامل بنزین به دور از چشم مسوولان امنیتی و انتظامی قاچاق شود! به نظر شما چنین قاچاقی در این حجم و با این گستردگی صورت میگیرد؟
دبیر اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی چنانچه به سوابق مراجعه کنند در خواهند یافت از سوی دستگاههای مرتبط، به شرکتهای مدعی در امر فرآوردههای نفتی و صادرات آن ابلاع شد، برای احراز هویت و توانایی لازم فرآوری و صادرات، مدارک لازم را ارائه کنند، از میان ٩٠٠ شرکت تنها نزدیک به ٣٠ واحد صنعتی توانستهاند تا به امروز مجوزهای لازم را کسب کنند. از میان همین واحدهای مذکور عدهای سودجو با گرفتن پروانههای لازم صادرات انواع نفت کوره و مازوت را با افزودن کمی از حلالها و ایجاد تغییر ظاهری، بسته بندی و صادر میکردند. اخبار گوناگونی در زمینه کشف محمولههای قاچاق از سوی برخی از همین به اصطلاح واحدهای صنعتی در ماههای گذشته منتشر شده است.
باید متذکر شد که آماری رسمی دو بار از سوی نماینده ویژه رییس جمهور و رییس ستاد و دبیر ستاد در سال ٨٥ به اطلاع عموم رسیده که در آن مصاحبهها برطبق مستندات رسمی وزارت نفت در سال ٨٥ یک میلیارد و ٤٢١ میلیون «دلار» با اجرای دستورالعمل مبارزه با قاچاق سوخت درفرآوردههای نفت، گاز، بنزین، نفت کوره و نفت سفید صرفهجویی شد و برخلاف برخی گفتهها این صرفه جویی با توجه به اینکه تمام مصارف رشد طبیعی خود را داشتهاند اتفاق افتاده است.
ارزش وزنی و ریالی صادرات فرآورده های نفتی نسبت به سال گذشته نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش معناداری را هم نشان میدهد و آن اینکه با قطع کردن دستهای فاسد زمینه برای فعالیت سالم مهیا میشود.
همچنین به اطلاع میرساند دستورالعمل مبارزه با قاچاق سوخت در پی چندین جلسه کارشناسی سازمانهای مرتبط در امر سوخت و دستگاههای ذیربط برای اولین بار در تیرماه ٨٥ ابلاغ و شرح وظایف مجریان معین شد و بر طبق برنامهزمانبدی دستگاهها موظف شدند تا در طول مرحله اول طرح نسبت به جمع بندی نقائص و مزایای آن اقدام کنند.
در نیمه دوم سال با اصلاح و تجدیدنظر فاز دوم دستورالعمل مبارزه با قاچاق سوخت اجرایی و به تصویب رسید و هم اکنون نیز در حال اجراست.»
طریقه استفاده از سنسور GP2S04-6 ادامه مطلب...
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب | ||
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار | خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب | |
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم | گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب | |
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست | خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب | |
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت | همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب | |
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت | گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب | |
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو | در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب | |
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند | دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب |
امام باقر (ع) می فرمایند :
ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث
خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند ، دوست دارد
منبع :کافی ، ج 2 ، ص 663